اکنون با افغانستانی روبرو هستیم که زیر تسلط بيگانهگان است و با رسوا شدن نیروهای خارجی در تحقق وعدههای شان، نقاب دوستنما از چهرهی شان افتیده و چهرهی اصلی اشغالگری شان برای همه نمودار گردیده، ازینرو حتی اطفال کوچک داخل کوچهی ما نیز پی بردهاند که کشور شان زیر اشغال بوده و دیگر استقلال شان زیر سوال است.
احمد فرید فرزاد هروی*
در عصر حاضر، جهان (قدرت های حاکم بر جهان) در ظاهر پرچم شعار حمایت از کشورهای جهان سوم و کمک به استقلال و آزادی کشورها را در قلههای افتخارات دروغین خویش علم کرده و دیگر جای برای اشغالگری و زورسالاری نگذاشتهاند، طبیعتاً که قدرتهای استعمارگر نمیتوانند بر خلاف شعارهای که هر روز رسانههای شان گوشهای مردم جهان را آزار میدهد، با شعار اشغال و استعمارگری وارد کشورهای زیردست خویش شوند و سرنوشت آن ها را –جهت پیشبرد منافع خویش- با زور بدست گیرند. ازینرو همواره در پی بهانهجویی برای اشغال آنها از راههای به ظاهر قانونی و مورد قبول مردم عامه، وارد عرصه میشوند. یک کشور را به بهانهی داشتن سلاح اتمی، دیگری را به بهانهی امنیت جهانی، وان دیگری را به بهانهی حمایت از تروریزم و…. متهم نموده و بر او میتازند.
از هیچ عقل منصفی پوشیده نیست که کشور ما افغانستان نیز در زمرهي يكي از همین قربانیان اشباع غرایز سیری ناپذیر قدرتهای استعمارگر جهانی واقع شدهاست که به بهانهی مبارزه با تروریزم، تأمین امنیت و ایجاد حکومت با ثبات درین کشور، پای مهمانان ناخوانده در سرزمین ما کشانیده شد. درین اشغال پنهان از همان ادبیات ع
صر نوین یعنی اشغال و استعمار در پشت نقاب فریبندهی آزادی و تأمین امنیت استفاده شد و قوای نظامی بیش 37 کشور جهان درین سرزمین حضور یافته و این کشور را به اشغال خویش در آوردند. اشغالی که در پی یک ترفند جهانی پس حادثهي از پیش طراحی شدهی 11 سپتمبر 2001 میلادی صورت گرفت. حادثهی که سرآغازی بود برای بوجود آمدن پروژهي جدیدی برای دستگاههای استعماری و ابرقدرتهای طماع که همواره چشم شان به اراضی، ثروت، ناموس و…. کشورهای ضعیفتر بوده و طی سالیان متمادی به بهانههای گوناگون چون انگلهای خونخوار در پوست و خون ملتهای ضعیفتر خزیده و از آن تغذیه نموده و برای شان کاخها و بارگاهها ساختهاند.
استعمار، استعمار است؛ نه خدمتگزار:
اکنون حدود هشت سال از حضور نامیمون قوای اشغالگر «پیمانناتو» در افغانستان میگذرد. و چهرهی کریهی اشغالگران هر روز از روز پیش سیاهتر میشود. و مردم انزجار شان از نیروهای خارجی بیشتر و اعتمادشان به دولت تحت اختيار استعمار کمتر میگردد. مسلماً اگر از نیروهای اشغالگر چشم امید بازسازی، پیشرفت و تامین ثبات افغانستان را داشته باشيم آرزوی خامي بيش نخواهد بود زيرا هیچ عقل سلیمی نمیتواند بر خود بقبولاند که استعمار زحمتی را برای فربه کردن یک قدرت ديگر در منطقه در مقابل خود متقبل شود و با دلسوزی تمام و با حُسن نیت برای پیشرفت افغانستان کار کند. اکنون در کشورهای آفریقایی وضعیت مردم چنان بحرانی است که هزاران نفر از گرسنگی میمیرند اما جالب است بدانید همین قدرتهای دلسوز جهانی!! هزاران خروار گندم را برای تغذیهی ماهیها به بحر میریزند!!! در آنجا مردم در وضعیت اجتماعی بدتری نسبت به ما زندهگی میکنند اما همین قدرتها آمدهاند و برای ما مردم افغانستان اشک تمساح میریزند. اینها نیامده اند تا به فکر بهبود وضعیت من و تو باشند. بلکه دستگاههای استعماری روی اهداف و پلانهای مشخصی وارد منطقه شدهاند که آن خود بحث جداگانهی را میطلبد و از حوصلهی بحث هذا خارج است.
آنچه مهم است این است که اکنون هرچه از زمان حضور آنها در افغانستان میگذرد دروغهای آنها یکی پس از دیگری برملا میشود. پس از هشت سال داد از بازسازی افغانستان، تأمین امنیت، تشکیل اردوی نیرومند، ثبات سیاسی، محو خشونت و…. در پرتو عنایات بیدریغ مهمانان ناخوانده دستآورد این حضور آنها چیست؟!
حالت كنوني مان
اکنون با افغانستانی روبرو هستیم که زیر تسلط بيگانهگان است و با رسوا شدن نیروهای خارجی در تحقق وعدههای شان، نقاب دوستنما از چهرهی شان افتیده و چهرهی اصلی اشغالگری شان برای همه نمودار گردیده، ازینرو حتی اطفال کوچک داخل کوچهی ما نیز پی بردهاند که کشور شان زیر اشغال بوده و دیگر استقلال شان زیر سوال است.
در بُعد امنیتی:
مردم حتی در شهرها و حتی در خانههای شان نيز احساس امنیت ندارند، اردو و پلیس سُست و بیارادهی را داریم که نه منافع ملي خويش را ميداند و نه هم کفایت تأمین امنیت حتی جان خود را دارد، چه رسد به امنیت کشور، صدای رُعبآور طیارات جنگی اشغالگران پیام آور مرگ و ویرانی است، صدای انفجار مردم را در بازارها و معاملات شان نيز راحت نمیگذارد و هر روز عدهی را به کام مرگ فرو میبرد، اختطاف و آدم ربایی بیداد میکند.
در بُعد حکومت سازی:
دولتی ضعيف و بيكفايت بر افغانستان حاکم است که جز با اشارهی اربابان خویش کاری از پیش برده نمیتواند، فساد در ادارات حکومتی موج میزند، روابط بر ضوابط حکومت میکنند و رشوهخواری یک پدیدهی عادی و معمولی شدهاست كه هر كس بدون كدام بيمي از قانون به آن دست ميازد.
در بُعد اقتصادی:
مردم در برابر موج سرسام آور و تباه کننده ی سرمایهداری
همه چیز خود را باختهاند، ثروت در جیب اندکی انگشت شمار انبار شده و به هر نحوی که میخواهند بازار را به سود خود میچرخانند و مردم تهی دست و بیچاره در حسرت نان شب و بخور و نمیر خود جان میکنند، بانک های سودی و چپاول سرمایه بر جان مردم چسپیده و سرمایهها را از افغانستان میربایند، گفته ميشود سرمایههای هنگفتی از خارج به افغانستان سرازیر شدهاست اما مبالغ هنگفت آن صرف گردانیدن چرخ استعمارگری نظامیان شده و مبالغی نیز خرچ ساخت و اعمار روبناهای شدهاست که هیچ نفعی در اقتصاد کشور ندارد و ميتوان گفت هیچ کار زیر بنایی با آن صورت نگرفتهاست. این درحالی است که ابرقدرت استعماری ملیاردها دالر را چه در بخشهای نظامی و چه در عرصههای اجتماعی به مصرف رسانیدهاند که در فردای افغانستان این مبالغ هنگفت کشور ما را تا گلو در زیر قرضههای بانکها و مراکز اقتصادی جهانی فرو خواهد برد. این قرضهها پلانهای و ترفندهای دراز مدت دیگری است برای سؤاستفاده از افغانستان حتی بعد از پایان اشغال.!
در بُعد سیاسی:
گرچه همواره دم از قرار گرفتن افغانستان در محراق توجه جهانی زده میشود و آن را همواره به عنوان دستآورد مهم بر رخ دیگران میکشند. اما موقعيت سیاسی افغانستان چه سودی به حال این ملت داشته است. مگر مطرح بودن افغانستان در سطح جهانی به عنوان یک کشور زیر سلطهی استعماری کجا میتواند افتخاری برای مردمی باشد که سالها با آبرومندی درین خاک آزاده زیستهاند و غیرت مردان و بیگانه ستیز آن شهرت آفاق بودهاست. در معراق توجه جهانی بودن وقتی افتخار ملت ما خواهد بود که در سطح جهانی دوباره به عنوان ملت سربلند و آزاده با استقلال و تمامیت ارضی عرض اندام نماییم و جز کشورهای مستقل جهان در نقشه ی سیاسی جهان محسوب شویم!
شگاف و اختلاف نظر بين نهادهاي سياسي افغانستان چنان دامن زده شده است كه شاهد فعاليت بيش از صد حزب سياسي هستيم كه هركدام داراي برنامهها، نظرات و سليقههاي حزبي خود هستند. درين كشور در انتخابات بيش از 40 كانديد با آراء، نظريات و طرحهاي متفاوت عرض اندام ميكنند كه اين خود نشان از تفرقهي سياسي و بيثباتي نظام سياسي داخلي كشور است.
در بّعد اجتماعی و فرهنگی:
تبعیضات قومی و لسانی افزایش یافته، اتحاديههاي قومي يكي پس از ديگري ايجاد ميگردد. فساد اخلاقی و هنجارشکنی اجتماعی بهصورت سرسامآوری جامعهی اسلامی ما را در نوردیده و کشور ما را در معراق تهاجم فرهنگی غرب قرار داده، جوانان ما در برابر موج حملات تباهكنندهی فیلمها و سريالهای مبتذل و رسانههای فرهنگ ستیز و هویت باخته قرار گرفته اند.
عرصهي تعليم و تحصيل ما زير عينك متخصيصين غربي قرار دارد و براي جهتدهي نسل آينده براي هر برنامهريزي دست شان آزاد است و در پهلوي آن با ايجاد اختلاط محصلين دختر و پسر در پوهنتونهاي ما، فضاي آلوده با فساد و اختناق اخلاقي را بوجود آوردهاند.
و خلاصه افغانستان به میدانی برای زور آزمایی و آزمایش سلاحهای کشورهای حاضر در افغانستان تبدیل گردیده و به آبی گل آلودی تبدیل شده که هر کس به نوبهی خود از آن ماهی میگیرد….
اینها دستآوردهای هشت سال اشغال نظامی افغانستان به منظور آوردن ثبات و آزادی، پيشرفت و ترقي است.
افغانستان؛ مگر خانهي خاله است!
درین آشفته بازار، سران اشغالگر برتانیایی و آمریکایی در افغانستان با وقاحت تمام و با سلیقهمندی خاص دم از حضور دراز مدت چهل ساله و بیست ساله میزنند و خواهان ایجاد پایگاههای دایمی در کشور ما هستند. آنان که دم از خدمت و سرپا ایستاده کردن افغانستان را داشتند و تظاهر میکردند که بعد از پایان مأموریت شان از کشور ما خارج شوند اما اکنون معلوم شد که خیال آن را دارند تا خود را صاحبان تاج و تخت این ملت قرار دهند. سران نظامی اشغالگران باید شرم داشته باشند که مگر حضور ننگین آنان تا این مدت چه سودی به جز دمیدن در کورهی آتش جنگ و خونریزی برای ملت ما داشته که ازین به بعد داشته باشد. مگر تا چه زمانی میخواهند از آوارهگی و تفرقهاندازی در بین ملت ما سواستفاده نموده و خود را بر ملت ما تحمیل نمایند.
با آنکه درین اواخر تلفات نیروهای برتانیایی و آمریکایی افزایش یافته است اما با آنهم میبینیم که استعمارگران اهداف شان را از كشته شدن سربازان شان مهمتر میدانند و به هیچ قیمتی حاضر نیستند طعمهی چربی که در قلب آسیا قرار گرفته و منطقهی استراتیژیک نظامی برای شان محسوب میشود، را از دست بدهند.
راه حل چيست؟
ملت ما اکنون دریافته است که راه حل كشور شان در اضافه نمودن نیروهای نظامی بیشتر و استراتیژی «تغییر» اوباما نیست. دوای درد ملت ما در تمرکز این نیروها بر امور سیاسی و اجتماعی و… نیست. زیرا استراتیژیهای مختلف استعمارگران از ابتدا تا کنون بازدهی خویش را دادهاند و دیگر نیازی نیست تکرار شوند. استراتیژی اینها همان ایجاد دلمشغولیهای مختلف برای مردم و کار روی اهداف استعماری خودشان است که به هیچ وجه به سود مردم ما نبوده و نخواهد بود.
راه حل بحران كشور ما این است که مهمانان ناخوانده -اگر از سر خواهشات سیری ناپذیر نفسانی خویش پایین آیند- زحمت را کم کنند و سرنوشت ملت ما را به دست خودشان بسپارند و دیگر به نام طالب، جهادی، دموکرات، افغان و پشتون بین ملت ما تفرقه نیاندازند. زيرا ادامهي اشغال نظامي به نفع هيچ ابرقدرتي نبوده و به نفع آنها هم نخواهد ماند.
دوای درد کجاست؟:
از آنجایی که بیرون شدن نیروهای استعمارگر فقط با خواهش کردن یک خيال خام است زیرا آنها نیامدهاند تا با خواست ما از افغانستان خارج شوند. بر ماست تا با بسیج عمومی ذهن مردم را از ترفند ها و اهداف شوم استعمارگران روشن سازیم و با وحدت و همدلی پپش زمینهها و بهانههای که برای حضور این نیروها مطرح شده، را از میان برداریم.
مسلماً یگانه راه نجات ما اسلام است همان اسلام که مایه عزت و سربلندی ماست و با الهام گرفتن از رهنمود گرانسنگش: «واعتصموا بحبلالله جميعاً و لا تفرقوا» و گرد آمدن در زير پرچم اسلام، دست وحدت و اخوت به هم بدهیم و در چشمهسار زلال هدایاتش گرد و غبار تفرقههای قومی، لسانی، نژادی و منطقه ای –كه سالهاست مايهي بدبختي ما شدهاند- را بشوییم، از اختلافات سمتی، حزبی، گروهی و…. بهخاطر منافع مشترک اسلامی و ملی خود، دست بشوییم، ديگر من و تو گفتن را بس كنيم؛ بلكه ما شويم و در یک صف واحد در مقابل اهداف شوم استعمارگران بياستيم و برای ساختن یک افغانستان اسلامی، آزاد، سربلند و آزاده، با عزت و با اقتدار تلاش کنیم.